
افسردگی و به تاخیر انداختن درخواست کمک
بسیاری از مردان میزان تمایل دیگر مردان برای درخواست کمک در مواجهه با افسردگی را دستکم میگیرند، که این موضوع ممکن است آنها را از درخواست کمک منصرف کند، بر اساس مطالعهای که در نشریه “Sex Roles” منتشر شده است. علیرغم دسترسی به خدمات بهداشت روان، بسیاری از افرادی که افسردگی را تجربه میکنند، کمکگیری را به تأخیر انداخته یا از آن اجتناب میکنند. Hege H. Bye و همکارانش بررسی کردند که آیا یکی از موانع ممکن است شکلی از جهل جمعی باشد، جایی که افراد به اشتباه باور دارند که دیگران در گروه آنها کمتر از خودشان تمایل به کمکگیری دارند. تحقیقات قبلی نشان میدهد که افراد اغلب درک دیگران از بیماریهای روانی را اشتباه قضاوت میکنند و فرض میکنند که بدنامی بیشتر از واقعیت گسترده است. این تصورات اشتباه میتواند رفتار را شکل داده و مانع جستجوی درمان شود.
پژوهشگران بهویژه علاقهمند بودند که چگونه جنسیت بر این تصورات اشتباه تأثیر میگذارد. مطالعات گذشته نتایج متناقضی درباره اینکه آیا مردان کمتر از زنان به دنبال کمک میروند ارائه کرده است، اما کلیشههای فرهنگی عموماً مردان را کمتر متمایل به جستجوی حمایت روانشناختی نشان میدهند.
پژوهشگران دو آزمایش پیشثبتشده را با استفاده از نمونههای بزرگ و مبتنی بر جمعیت از بزرگسالان نروژی انجام دادند. آزمایش اول از یک طرح آزمایشی بینگروهی استفاده کرد که در آن ۲,۰۴۲ شرکتکننده بهطور تصادفی تخصیص داده شدند تا یک سناریو را بخوانند که شخصیت مردی (کریستیان) یا زنی (کریستین) را که علائم افسردگی را تجربه میکند، توصیف میکرد. این سناریوها براساس معیارهای تشخیصی برای یک دوره افسردگی از “طبقهبندی بینالمللی بیماریها” (ICD-10) و مطابق با تحقیقات پیشین تنظیم شده بودند.
پس از خواندن سناریو، شرکتکنندگان به دو سؤال کلیدی پاسخ دادند. ابتدا، آنها ارزیابی کردند که تا چه حد احتمال دارد که اگر خودشان احساس مشابه شخصیت داشتند، به پزشک یا روانشناس مراجعه کنند. سپس، آنها ارزیابی کردند که تا چه حد اعتقاد دارند که «بیشتر مردان» یا «بیشتر زنان» در شرایط مشابه به دنبال چنین کمکی خواهند بود. هر دو سؤال بهصورت جداگانه برای پزشک و روانشناس با استفاده از یک مقیاس ششامتیازی از «بسیار غیرمحتمل» تا «بسیار محتمل»ارزیابی شدند.
آزمایش دوم به افشاگری بهجای جستجوی کمک متمرکز بود. این آزمایش از یک طرح آزمایشی ۲ (زمینه اجتماعی: دوستان در مقابل همکاران) × ۲ (جنسیت شخصیت سناریو: مرد در مقابل زن) × ۲ (جنسیت شرکتکننده: مرد در مقابل زن) استفاده کرد. شرکتکنندگان (N = ۱,۵۲۸) سناریویی درباره شخصیتی (آن یا آرن) خواندند که برای افسردگی از یک پزشک عمومی کمک گرفته بود. بسته به شرایط، سناریو زمینهای را توصیف میکرد که در آن شخصیت با همکاران یا دوستان خود در محیط کاری یا اجتماعی گفتگو میکرد.
پس از خواندن سناریو، شرکتکنندگان به سه سؤال با ترتیب ثابت پاسخ دادند: اینکه شخصیت به احتمال زیاد چه کاری انجام میدهد (هنجار توصیفی)، اینکه شخصیت چه کاری باید انجام دهد (باور هنجاری شخصی)، و اینکه خود آنها چه کاری انجام خواهند داد (قصد رفتاری). هر آیتم از شرکتکنندگان میخواست بین افشای صادقانه یا پنهان کردن کمکجویی، انتخاب کنند.
آزمایش اول نشان داد که مردان تمایل کمتری برای جستجوی کمک حرفهای در مورد افسردگی نسبت به زنان گزارش کردند. بهویژه، مردان کمتر از زنان احتمال میدادند که به پزشک یا روانشناس مراجعه کنند. علاوه بر این؛ مردان، تمایل دیگر مردان برای جستجوی کمک را دستکم گرفتند، که این موضوع نشاندهنده جهل جمعی است. مردان باور داشتند که «بیشتر مردان» کمتر احتمال دارد به دنبال کمک بروند تا خود آنها.
آزمایش اول نشان داد که مردان تمایل کمتری برای جستجوی کمک حرفهای در مورد افسردگی نسبت به زنان گزارش کردند. بهویژه، مردان کمتر از زنان احتمال میدادند که به پزشک یا روانشناس مراجعه کنند. علاوه بر این؛ مردان، تمایل دیگر مردان برای جستجوی کمک را دستکم گرفتند، که این موضوع نشاندهنده جهل جمعی است. مردان باور داشتند که «بیشتر مردان» کمتر احتمال دارد به دنبال کمک بروند تا خود آنها. زنان نیز تمایل مردان برای جستجوی کمک را دستکم گرفتند، و حتی به میزان بیشتری نسبت به مردان.
در مقابل، درک زنان از دیگر زنان دقیق بود—آنها به صورت سیستماتیک احتمال جستجوی کمک از سوی دیگر زنان را دستکم نمیگرفتند. در حمایت از این موضوع، تمایل خود زنان برای جستجوی کمک با برآوردهای آنها از «بیشتر زنان» هماهنگ بود. همچنین شواهدی وجود داشت که نشان میداد درک افراد از جستجوی کمک دیگران با تمایل گزارششده خودشان مرتبط است، بهویژه زمانی که هنجارهای درکشده مربوط به همان گروه جنسیتی بود (به عنوان مثال، تمایل مردان برای جستجوی کمک بهشدت با آنچه که فکر میکردند دیگر مردان انجام میدهند مرتبط بود). این الگو ایدهای را حمایت میکند که هنجارهای درکشده رفتار را شکل میدهند.
آزمایش دوم نشان داد که مردان بهطور قابلتوجهی کمتر از زنان احتمال داشت که بگویند کمکگیری برای افسردگی را افشا میکنند، چه به دوستان و چه به همکاران. این موضوع نشان میدهد که مردان ممکن است به یک محیط اطلاعاتی پنهانتر درباره کمکگیری مردان کمک کنند، که میتواند جهل جمعی مشاهدهشده در آزمایش اول را تقویت کند.
زنان شخصیت مرد را کمتر محتمل ارزیابی کردند که کمکگیری خود را افشا کند نسبت به شخصیت زن، چه در زمینه دوستان و چه در محیط کاری. مردان نیز الگوی مشابهی نشان دادند، اما این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود. این نشان میدهد که زنان تصورات اشتباه قویتری درباره رفتار افشاگری مردان داشتند.
با این حال، برخلاف انتظارات، هم مردان و هم زنان معتقد بودند که شخصیتهای مرد و زن باید افشاگری کنند—باورهای هنجاری شخصی بهطور کلی به باز بودن تمایل داشت. به عبارت دیگر، عدم تمایل به افشاگری ریشه در باورهایی که افشاگری را نادرست میدانند نداشت، بلکه احتمالاً در پیشبینی بدنامی یا ناراحتی بود. این موضوع کمک میکند تا توضیح داده شود که چگونه محیطی از سکوت پیرامون کمکگیری مردان ممکن است پایدار بماند، حتی اگر افراد افشاگری را اصولاً تأیید کنند.
نویسندگان اشاره میکنند که وضعیت سلامت روانی خود شرکتکنندگان ارزیابی نشده بود، که این موضوع میتواند بر جستجوی کمک و درک رفتار دیگران تأثیر بگذارد.
The research, “Men’s Help-Seeking Willingness and Disclosure of Depression: Experimental Evidence for the Role of Pluralistic Ignorance,” was authored by Hege H. Bye, Frida L. Måseidvåg, and Samantha M. Harris.
- مقالات اخیر
۵ مقاله اخیر از این قسمت برای شما در دسترس است.
- محصولات
دوره ای که برای بسیاری از افراد مفید بوده.
نظرات
نظر شما در این مورد چیه؟