
نظریههای روانشناختی خودکشی
نگاهی جامع به تبیین پدیدهای پیچیده و چندبعدی
چکیده
خودکشی، یکی از مهمترین مسائل بهداشت روان در جهان معاصر است که بهعنوان نتیجهای نهایی از اختلالات روانی، بحرانهای اجتماعی، و آسیبهای فردی شناخته میشود. نظریههای گوناگونی در روانشناسی تلاش کردهاند تا فرایندهای شناختی، هیجانی، اجتماعی و زیستی دخیل در تصمیم به خودکشی را توضیح دهند. از نظریه کلاسیک دورکیم در جامعهشناسی گرفته تا مدل بینفردی خودکشی توماس جوینر، رویکردهای مختلفی برای درک عوامل زمینهساز، تداومدهنده و خطرآفرین این پدیده مطرح شدهاند. مقالهی حاضر به بررسی مهمترین نظریههای روانشناختی در حوزه خودکشی میپردازد.
۱. مقدمه
خودکشی (Suicide) یکی از پدیدههای پیچیده و چندعلتی در روانشناسی و روانپزشکی است. طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، سالانه بیش از ۷۰۰ هزار نفر در سراسر جهان در اثر خودکشی جان خود را از دست میدهند (WHO, 2021). این پدیده نهتنها پیامد دردناک اختلالات روانی است، بلکه بازتابی از بحرانهای معنایی، اجتماعی و بینفردی نیز هست. برای درک دقیقتر این رخداد، نظریههای گوناگونی در حوزههای مختلف علوم رفتاری مطرح شدهاند که در ادامه بررسی میشوند.
۲. نظریه دورکیم: اولین چارچوب علمی خودکشی (Durkheim, 1897)
امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، در کتاب مشهور خود خودکشی، برای نخستین بار خودکشی را نه صرفاً پدیدهای روانی، بلکه محصول شرایط اجتماعی دانست. او چهار نوع خودکشی را براساس دو محور “همبستگی اجتماعی” و “نظم اجتماعی” معرفی کرد:
- خودکشی خودخواهانه (Egoistic): ناشی از فقدان پیوند اجتماعی (مانند افراد تنها و منزوی)
- خودکشی دگرخواهانه (Altruistic): به دلیل فداکاری برای گروه (مثلاً شهید شدن یا آیینهای قربانیکردن)
- خودکشی آنومیک (Anomic): در نتیجهی فقدان نظم اجتماعی یا بحران اقتصادی
- خودکشی تقدیری (Fatalistic): در شرایط فشار شدید و بیقدرتی مطلق (مثلاً زندانیان)
نظریه دورکیم پایهای برای تحلیل ساختاری خودکشی فراهم آورد که هنوز نیز در تحلیلهای کلان اجتماعی معتبر است.
۳. نظریه روانپویشی خودکشی: دیدگاه روانتحلیلگرانه
در دیدگاه روانپویشی، خودکشی نتیجهی پرخاشگری بازگشتیافته به خود است. زیگموند فروید در مقالهاش با عنوان سوگواری و مالیخولیا (1917) خودکشی را نتیجهی همسانسازی فرد با ابژهی از دسترفته و پرخاشگری نسبت به آن ابژه میدانست که نهایتاً علیه خود معطوف میشود.
کارل منینگر نیز سه عنصر را در “مثلث مرگ” خود معرفی کرد:
• آرزوی کشتن (دیگران)
• آرزوی کشته شدن (توسط دیگران یا خود)
• آرزوی مردن
از این منظر، خودکشی اغلب ناشی از تعارضهای حلنشدهی درونی، احساس گناه، خشم سرکوبشده، یا شکست در ساختار ایگو است (Menninger, 1938).
۴. نظریه بینفردی خودکشی (Joiner, 2005)
یکی از تأثیرگذارترین نظریههای معاصر درباره خودکشی، نظریه بینفردی خودکشی (Interpersonal-Psychological Theory of Suicide) است که توسط توماس جوینر ارائه شده است. این نظریه سه عنصر اصلی برای درک خودکشی کشنده (یعنی با قصد جدی مرگ) معرفی میکند:
- بار بودن بر دوش دیگران (Perceived Burdensomeness)
- احساس طرد یا نبود تعلق (Thwarted Belongingness)
- ظرفیت اکتسابی برای خودکشی (Acquired Capability): از طریق مواجهه مکرر با درد، آسیب یا رفتارهای پرخطر
ترکیب دو عامل نخست منجر به میل به خودکشی میشود؛ اما تحقق خودکشی نیازمند عامل سوم است: ظرفیت تحمل درد و ترس از مرگ (Joiner, 2005).
۵. نظریه ذهنخوانی منفی و نشخوار ذهنی (Nolen-Hoeksema, 1991)
این دیدگاه شناختی بر نقش نشخوار ذهنی (Rumination) و سوگیریهای شناختی در تداوم و تعمیق خلق افسرده و گرایش به خودکشی تأکید دارد. افراد مستعد خودکشی اغلب درگیر افکار منفی مکرر درباره خود، آینده و روابطشان هستند، و توانایی متوقفسازی این افکار را ندارند (Nolen-Hoeksema, 2000).
۶. نظریه ناامیدی بک (Beck’s Hopelessness Theory)
آرون بک، در نظریه خودکشی، بر نقش ناامیدی بهعنوان پیشبینیکننده قوی خودکشی تأکید دارد. او معتقد است که خودکشی زمانی رخ میدهد که فرد باور داشته باشد:
• مشکلاتش حلنشدنی است
• آینده فاقد امید و معناست
• هیچکس نمیتواند یا نمیخواهد به او کمک کند
مطالعات نشان دادهاند که ناامیدی حتی قویتر از افسردگی، رفتار خودکشی را پیشبینی میکند (Beck et al., 1985).
۷. مدل سهبعدی شنهیدمن (Shneidman, 1993)
اادوین شنهیدمن، از پیشگامان روانشناسی خودکشی، نظریهای جامع ارائه داده است که بر مفاهیم زیر تأکید دارد:
• رواندرد (Psychache): رنج روانی تحملناپذیر هستهی اصلی خودکشی است
• تفکر دوقطبی: فرد میان دو وضعیت “مرگ یا تحمل ناپذیری” گیر کرده است
• تنگنای روانی: ذهن فرد در وضعیت بنبست قضاوتی گرفتار شده
شناخت و کاهش رواندرد، یکی از اهداف اصلی مداخلات پیشگیرانه در این نظریه است.
۸. نظریه رشدشناختی-اجتماعی خودکشی در نوجوانان
در سالهای اخیر، نظریههایی با تأکید بر نوجوانان شکل گرفتهاند که عواملی چون:
• دلبستگی ناایمن
• ناتوانی در تنظیم هیجان
• مقایسه اجتماعی در فضای مجازی
• سرخوردگی هویتی
را از عوامل خطر خودکشی در نسل جوان میدانند (Burke et al., 2016).
نتیجهگیری
خودکشی پدیدهای چندوجهی، پیچیده و فردی است که از تعامل عوامل زیستی، روانشناختی، شناختی، اجتماعی و فرهنگی پدید میآید. نظریههای مختلف کوشیدهاند ابعاد متفاوت این بحران را روشن کنند. از تحلیلهای جامعهشناختی دورکیم تا مدل رواندرد شنهیدمن و نظریه بینفردی جوینر، همه بر یک نکته تأکید دارند: پیشگیری از خودکشی، نیازمند فهم عمیق انگیزهها، شرایط ذهنی و بافت زندگی فرد است. توسعه مداخلات پیشگیرانه، شناسایی بهموقع نشانهها، و ایجاد نظامهای حمایتی کارآمد، لازمهی کاهش آمار جهانی خودکشی است.
منابع (به سبک APA):
• Beck, A. T., Brown, G. K., Berchick, R. J., Stewart, B. L., & Steer, R. A. (1990). Relationship between hopelessness and ultimate suicide: A replication with psychiatric outpatients. American Journal of Psychiatry, 147(2), 190–195.
• Burke, T. A., et al. (2016). Suicide ideation and self-injury in adolescence: A developmental perspective. Clinical Psychology Review, 44, 1–15.
• Durkheim, E. (1897). Le suicide: Étude de sociologie. Paris: Félix Alcan.
• Freud, S. (1917). Mourning and melancholia. Standard Edition, 14, 243–258.
• Joiner, T. (2005). Why people die by suicide. Harvard University Press.
• Menninger, K. (1938). Man Against Himself. New York: Harcourt, Brace & World.
• Nolen-Hoeksema, S. (2000). The role of rumination in depressive disorders and mixed anxiety/depressive symptoms. Journal of Abnormal Psychology, 109(3), 504–511.
• Shneidman, E. S. (1993). Suicide as psychache: A clinical approach to self-destructive behavior. Rowman & Littlefield.
• World Health Organization (WHO). (2021). Suicide. https://www.who.int/news-room/fact-sheets/detail/suicide
- مقالات اخیر
۵ مقاله اخیر از این قسمت برای شما در دسترس است.
- محصولات
دوره ای که برای بسیاری از افراد مفید بوده.
نظرات
نظر شما در این مورد چیه؟