
نظریهٔ طرحوارهدرمانی و بررسی طرحوارههای ناسازگار اولیه
نظریهٔ طرحوارهدرمانی و بررسی طرحوارههای ناسازگار اولیه
چکیده
طرحوارهدرمانی (Schema Therapy) یکی از رویکردهای نوین در رواندرمانی است که با تلفیق مفاهیم شناختی-رفتاری، روانتحلیلی، دلبستگی و نظریهٔ گشتالت، به درمان اختلالات شخصیت، بهویژه اختلال شخصیت مرزی، میپردازد. این رویکرد توسط جفری یانگ توسعه یافت و بر مفهوم «طرحوارههای ناسازگار اولیه» استوار است؛ الگوهای عمیق و پایدار ذهنی که از دوران کودکی شکل میگیرند و میتوانند باعث اختلال در کارکردهای هیجانی، شناختی و رفتاری فرد شوند. مقالهٔ حاضر به معرفی طرحوارهدرمانی، بررسی نظریهٔ بنیادی آن و تحلیل طرحوارههای ناسازگار اولیه میپردازد.
1.مقدمه
طرحوارهدرمانی یکی از درمانهای مبتنی بر شواهد است که در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی توسط جفری یانگ بهعنوان رویکردی برای درمان اختلالات مزمن و مقاوم به درمان مانند اختلال شخصیت مرزی (BPD) و سایر اختلالات محور II در DSM طراحی شد (Young, Klosko, & Weishaar, 2003). این درمان بر اساس فرضیهای بنیادین شکل گرفته است: بسیاری از مشکلات روانشناختی ریشه در الگوهای شناختی-هیجانی ناهنجاری دارند که در کودکی و نوجوانی در پاسخ به نیازهای برآوردهنشده شکل گرفتهاند.
2.مفهوم طرحواره در روانشناسی
واژهٔ «طرحواره» (Schema) در روانشناسی به الگوهای شناختی پایداری اشاره دارد که فرد از طریق آنها به ادراک و تفسیر دنیای پیرامون خود میپردازد (Beck, 1967). این الگوها شامل باورها، خاطرات، احساسات و تمایلات رفتاری هستند. در رویکرد طرحوارهدرمانی، طرحواره بهعنوان یک ساختار عمیق، ناخودآگاه و فراگیر تعریف میشود که در دوران کودکی و در پاسخ به تجارب اولیهٔ زندگی شکل میگیرد.
3.طرحوارههای ناسازگار اولیه (Early Maladaptive Schemas)
طرحوارههای ناسازگار اولیه، الگوهایی پایدار، فراگیر و ناکارآمد از تفکر، احساس و رفتار هستند که از دوران کودکی در نتیجهٔ برآوردهنشدن نیازهای بنیادین شکل میگیرند (Young et al., 2003). این نیازهای بنیادین شامل دلبستگی ایمن، خودگردانی، آزادی در بیان نیازها و هیجانات، واقعبینی محدودشده و مرزهای سالم هستند.
یانگ ۱۸ طرحوارهٔ ناسازگار اولیه را در پنج حوزهٔ اصلی دستهبندی کرده است که در ادامه به تفصیل بررسی میشوند:
4. دستهبندی طرحوارههای ناسازگار اولیه
4.1 حوزهٔ اول: گسست و طرد (Disconnection and Rejection)
این حوزه نشاندهندهٔ این باور است که نیازهای بنیادی به امنیت، عشق، ثبات و همدلی برآورده نخواهند شد.
• رهاشدگی/بیثباتی (Abandonment/Instability): ترس از ترکشدن توسط افراد مهم.
• بیاعتمادی/بدرفتاری (Mistrust/Abuse): انتظار آسیبدیدن یا تحقیر از دیگران.
• محرومیت هیجانی (Emotional Deprivation): انتظار اینکه نیازهای هیجانی (حمایت، همدلی) برآورده نشوند.
• نقص/شرم (Defectiveness/Shame): احساس عمیق بیارزشی و شرم از خود.
• انزوای اجتماعی/بیگانگی (Social Isolation/Alienation): احساس متفاوت بودن و طرد اجتماعی.
4.2 حوزهٔ دوم: خودگردانی و عملکرد مختل (Impaired Autonomy and Performance)
در این حوزه، افراد احساس میکنند توانایی عملکرد مستقل یا موفق بودن را ندارند.
• وابستگی/بیکفایتی (Dependence/Incompetence): باور به ناتوانی در انجام وظایف بدون کمک دیگران.
• آسیبپذیری نسبت به ضرر یا بیماری (Vulnerability to Harm or Illness): نگرانی افراطی نسبت به خطرات آینده (بیماری، حوادث).
• خود گرفتار (Enmeshment/Undeveloped Self): ناتوانی در تفکیک هیجانی از دیگران، معمولاً والدین.
• شکست (Failure): باور به اینکه فرد شکستخورده است یا در آینده شکست خواهد خورد.
4.3 حوزهٔ سوم: محدودیتهای مختلشده (Impaired Limits)
افراد دارای این طرحوارهها در ایجاد مرزهای سالم یا تحمل ناکامی مشکل دارند.
• استحقاق/بزرگمنشی (Entitlement/Grandiosity): احساس خاصبودن، برتری و استحقاق دریافت امتیازات ویژه.
• خودکنترلی/خودانضباطی ناکافی (Insufficient Self-Control/Self-Discipline): دشواری در کنترل هیجانات یا تحمل ناراحتیهای کوچک برای رسیدن به اهداف.
4.4 حوزهٔ چهارم: دیگرمداری (Other-Directedness)
تمرکز افراطی بر خواستهها و احساسات دیگران برای جلب تأیید یا اجتناب از طرد شدن.
• تسلیمگری (Subjugation): سرکوب نیازهای شخصی بهدلیل ترس از خشم یا طرد دیگران.
• ایثار (Self-Sacrifice): فداکاری بیش از حد برای دیگران همراه با نادیدهگرفتن خود.
• پذیرفتن تأیید و تأییدطلبی (Approval-Seeking/Recognition-Seeking): تلاش برای جلب تأیید دیگران حتی به بهای خوداصیل.
4.5 حوزهٔ پنجم: گوشبهزنگی و بازداری (Overvigilance and Inhibition)
در این حوزه، افراد خود را بهشدت کنترل کرده و احساساتشان را سرکوب میکنند.
• منفیگرایی/بدبینی (Negativity/Pessimism): تمرکز افراطی بر جنبههای منفی زندگی.
• بازداری هیجانی (Emotional Inhibition): سرکوب احساسات بهدلیل ترس از واکنش منفی دیگران.
• استانداردهای سختگیرانه/کمالگرایی (Unrelenting Standards/Hypercriticalness): تلاش افراطی برای دستیابی به معیارهای بالا برای کسب ارزشمندی.
• تنبیهگری (Punitiveness): اعتقاد به اینکه خطاها باید شدیداً تنبیه شوند، چه در خود و چه در دیگران
5. کاربرد بالینی طرحوارهدرمانی
در طرحوارهدرمانی، شناسایی طرحوارههای فعال و حالتهای طرحوارهای (schema modes) در درمان نقش محوری دارند. درمانگر با استفاده از تکنیکهایی مانند گفتوگوی سقراطی، تجسم ذهنی (imagery rescripting) و نقشبازی (chair work)، به چالش کشیدن طرحوارهها و تقویت «خود سالم» کمک میکند (Arntz & Jacob, 2012). این رویکرد برای درمان اختلالات شخصیت، افسردگی مزمن، اضطراب فراگیر، و مسائل هیجانی دوران کودکی بسیار مؤثر شناخته شده است.
6. نتیجهگیری
طرحوارهدرمانی با تمرکز بر طرحوارههای ناسازگار اولیه، چارچوبی ژرفنگر برای درک ریشههای مشکلات روانی فراهم میآورد. این رویکرد بهویژه در مواردی که درمانهای مرسوم پاسخگو نبودهاند، بسیار مؤثر عمل میکند. شناسایی طرحوارهها، کمک به رشد خود سالم، و ترمیم تجارب هیجانی گذشته، هدف نهایی این درمان است.
منابع
• Beck, A. T. (1967). Depression: Clinical, experimental, and theoretical aspects. New York: Harper & Row.
• Young, J. E., Klosko, J. S., & Weishaar, M. E. (2003). Schema Therapy: A Practitioner’s Guide. New York: Guilford Press.
• Arntz, A., & Jacob, G. (2012). Schema Therapy in Practice: An Introductory Guide to the Schema Mode Approach. Chichester: Wiley-Blackwell.
• Rafaeli, E., Bernstein, D. P., & Young, J. E. (2011). Schema Therapy: Distinctive Features. London: Routledge.
- مقالات اخیر
۵ مقاله اخیر از این قسمت برای شما در دسترس است.
- محصولات
دوره ای که برای بسیاری از افراد مفید بوده.
نظرات
نظر شما در این مورد چیه؟