وقتی اعتماد به نفسم را میشکنند…
یکی از عمیقترین نیازهای روانی انسان، احساس ارزشمندی و مورد احترام بودن است؛ بهویژه در رابطهای عاطفی که باید امنترین جای دنیا باشد. اما گاهی در همین نزدیکترین رابطه، زخمی پنهان شکل میگیرد: وقتی شریک زندگیام من را جلوی دیگران یا حتی در خلوت، تحقیر میکند یا ضایع میسازد، چیزی فراتر از غرورم آسیب میبیند—اعتماد به نفس من.
تحقیر شدن، چه با کلامی نیشدار باشد، چه با نگاه یا لحنی سرد، میتواند بهمرور احساس امنیت روانی را از بین ببرد. وقتی این رفتار تکرار میشود، ذهن شروع میکند به درونیسازی این پیام که: “من به اندازه کافی خوب نیستم”، “شاید حق با اوست که من را مسخره میکند”، یا بدتر از آن، “شایسته احترام نیستم”.
در روانشناسی، به این فرآیند “فرسایش روانی” گفته میشود. یعنی رابطهای که بهجای حمایت و رشد، زمینهساز تضعیف عزت نفس فرد میشود. پیامد آن ممکن است افسردگی، اضطراب، خودکمبینی یا حتی انزوا باشد.
مهم است که این چرخه را بشناسیم و به آن آگاه شویم. هیچ رابطهای نباید جایگاه انسانی ما را زیر سؤال ببرد. شریک زندگی، همراه رشد و احترام است، نه داور ارزش ما.
اگر خودت را در چنین وضعیتی میبینی، نخستین قدم، آگاهی و نامگذاری این تجربه است. گام بعدی، گفتوگو با خودت، یک مشاور حرفهای یا حتی شریک زندگیات درباره این احساسات و آسیبهاست. سکوت، تنها عمیقتر شدن درد را به دنبال دارد.
تو سزاوار احترامی هستی که خودت هم باورش داشته باشی